طنزیمات

ادعای طنز نوشتنمان نمی شود فقط کمی املایمان خراب است

طنزیمات

ادعای طنز نوشتنمان نمی شود فقط کمی املایمان خراب است

از جنگ باز می گردیم

تا حالا شنیدید میگویند فلانی از جنگ برگشته

حال و روز ما هم الان حکایت همان قصه است

ولی خب از آنجا که نبردمان موفقیت آمیز بوده تا حدودی شنگول می باشیم

البته ناگفته نماند اگر چه غنایم مان هم بدک نبوده ولی خب ناگزیر آثار جنگ زدگی مان کاملا مشهود میباشد

ولی گفته باشیم ها ما تا آخرین لحظه سپر نینداختیم و مبارزه جانانه ای کردیم

وب تنظیمات نوشت:ما مدتی رفته بودیم امتحان بدهیم روحیه مان که برگردد باز هم خواهیم نوشت

با طلب بخشش و مغفرت از دوستان گرام

در احوالات امتحان

نمی دانیم چگونه است که با وجود امتحانات پی در پی بازهم روی مبارکمان آنقدر زیاد است که جرئت کرده و خود را به لپتاپ مکرم نزدیک نموده و پست می گذاریم

اصولا یک دانشجوی منضبط باید همواره در طول ترم دروس اخذ نموده ی خود را با تلاش و کوشش وافر خوانده و در زمان امتحانات لطف نموده کتب درسی خود را مرور کرده و نیم ساعت قبل از امتحان در محل محاکمه (یعنی ببخشید همان دانشکده ی محترمه )حضور بهم رساند و سر مبارکش  در هنگام امتحان زاویه ای کمتر از نود درجه اختیار نموده و به سرعت نور در حال پاسخ گویی به سوالات نتراشیده و نخراشیده باشد

از آن جایی که ما خیلی خیلی همواره منضبط بوده و می باشیم دقیقا از همان شروع ترم یعنی دقیقه نود مانده به امتحان تازه کتب مربوطه را آن هم با خرید اینترنتیتهیه کرده و به درس خواندن به شدت اهتمام می ورزیم ثانیا از آن جا که در زمینه ی رعایت مقرارت دست همگان را از پشت بسته ایم کارت دانشجویی کمترین مان مفقود گردیده و با اندوهی مضاعف از فقدان این عزیز بر سر جلسه حاضر می شویم

حالا بدبختانه یا خوشبختانه اصلا در عمر پر برکت خود تقلب ننموده ایم تا زیر و بم هایش را آموخته باشیم

و از آنجا که بخت و اقبال همیشه پشت درب منزل مان معطل می ماند دست تقدیر  سه امتحان نازنین در یک روز برایمان رقم زده

حال شما خودتان قضاوت کنید

خداوکیلی بنده دانشجوی نمونه و خوش شانسی نمی باشم؟

به جمع وبلاگ نویسان می پیوندیم

نمی دانم چرا یکهو به سرمان زد وبلاگ بزنیم،شاید ازین بابت بود که تراوشات ذهنیمان داشت سرریز می کرد از منتها الیه مخمان و نمیدانستیم کجا تخلیه اش بنماییم

شاید هم حس نویسندگی مان گل فرموده بود

شاید هم بدین بهانه می خواستیم دوستان جدیدی برای خود دست و پا کنیم تا مایه بسی سرور و سرفرازیمان باشند

شاید هم دل مان لک زده بود برای اینکه خودمان باشیم

به هر طریق امروز به جمع وبلاگ نویسان محترم می پیوندیم

باشد که روزی آوازه وبلاگ کمترین مان گوش فلک را کر کند

که شاعر می گوید:دو قران بده آش

به همین خیال باش

خلاصه جوانیم و سرخوش دیگر

آرزو همی بر جوانان عیب نیست


پی طنزیمات نوشت:فقط میخواستیم بگوئیم ادعای طنز نوشتن مان نمیشود فقط کمی املایمان خراب است